انسان کامل 1
انسان کامل مظهر جمیع اسماء و صفات الهی (به شکل أتم و أکمل آن) است.
این مظهریت به این صورت است که:
۱- هیچیک از اسماء را در آن (وجود انسان کامل) غلبه تصرفی نیست.
۲- مظهریت آن (وجود انسان کامل) از اسمی (از اسماء الهی) زاید بر اسمی نیست. (یعنی هیچ اسمی از اسمای الهی بیش از اسمهای دیگر خداوند در آن وجود عزیز ظهور ندارد).
در نتیجه:
۱- او (انسان کامل) مربوب (تربیت شده) حق تعالی است به اسم جامع (توسط اسم جامع الهی).
۲- سیرش (حرکت کمالیش به سوی ذات مقدس الهی) بر طریقۀ مستقیمه وسطیه اسم جامع (الهی) است.
۳- او (انسان کامل) نیز چون رب خود (خداوند) کون (وجود) جامع است.
ین درحالی است که در (وجود) سایر اکوان (موجودات)، اسمی از اسماء محیطه یا غیرمحیطه (الهی) غلبه تصرفی داشته و در نتیجه آنها (موجودات دیگر) هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی می باشند (با توجه به میزان سعه وجودیشان) و بدء (شروع) و عود (بازگشت) آنها به همان اسم است و اسم مقابل آن در بطون است (عدم ظهور دارد) و متصرف آن نیست (در برابر ظهور اسم مقابل مخفی و باطنی است) مگر به وجه (با توجه به) احدیت اسماء که بیان آن مناسب این مقام نیست…
حق تعالی (نیز) به مقام اسم جامع و ربالانسان (انسان کامل) بر صراط مستقیم است چنانچه فرماید:
"إن ربّی علی صراطٍ مستقیم" هود/آیه ۵۶
یعنی مقام وسطیت و جامعیت بدون فضل (برتری) صفتی بر صفتی و ظهور اسمی دون (بدون) اسمی دیگر و (در نتیجه) مربوب آن ذات مقدس(هم) بدین مقام، بر صراط مستقیم است بدون تفاضل مقامی از مقامی و شأنی از شأنی (یا مَن لا یَشغَلُهُ شأنٌ عَن شأن).
چنانچه در معراج، صعودی حقیقی و غایت وصول به مقام قرب، پس از عرض عبودیت و ارجاع هر عبادت و عبودیتی از هر عابدی (چه از پس حجاب های عوالم پایین بداند یا نداند) به ذات مقدس و قصر اعانت در جمیع مقامات قبض و بسط به آن ذات مقدس بقوله: إیّاکَ نَعبُدُ و إیّاک نَستعین، عرض کند: إهدناالصّراط المستقیم؛ و این صراط همان صراطی است که ربّ الانسان کامل بر آن است. آن (ذات مقدس الهی) بر وجه ظاهریت و ربوبیّت (تربیت کنندگی) و این(انسان کامل) بر وجه مظهریت و مربوبیّت (تربیت شدن)(تفاوت بین ذات مقدس الهی و وجود انسان کامل) و دیگر موجودات و سائرین الی الله (سفر کنندگان به سوی خدا) هیچیک بر صراط مستقیم نیستند، بلکه اعوجاج دارند یا به جانب لطف و جمال، یا به طرف قهر و جلال.
حدیث:
از حضرت رسول اکرم(ص) منقول است که بر زمین خطی مستقیم کشیده و خطوط دیگری در اطراف آن رسم کردند و فرمودند: این خط مستقیم وسطی، طریقه من است.
چگونه مؤمن به انسان کامل بر طریق مستقیم است؟
و مؤمنین چون تابع انسان کامل اند و در سیر(به سوی خدا) قدم خود را جای قدم او گذارند و به نور هدایت و مصباح معرفت انسان کامل سیر کنند و تسلیم ذات مقدسش هستند و از پیش خود قدمی برندارند و عقل خود را در کیفیت سیر معنوی الی الله دخالت ندهند. از این جهت، صراط آنها نیز مستقیم بوده و حشر آنها با انسان کامل و وصول آنها، به تبع، وصول انسان کامل است؛ به شرط آنکه قلوب صافیه خود را از تصرفات شیاطین و انیت و انانیت (خودبینی و منیت) حفظ کنند و یکسره خود را در سیر (حرکت به سوی او) تسلیم انسان کامل و مقام خاتمیت کنند.
چگونه انسان منکوس الرأس (با سرهایی به سوی اسفل السافلین) میگردد؟
أفمن یمشی مکبّأ علی وجهه أهدی أم من یمشی سویّا علی صراط مستقیم. ملک/آیه ۲۲
ابی الحسن(ع) فرمود: خدای تعالی در این آیه شریفه مثلی زده است و آن مثل کسانی است که اعراض نمودند (روی برگرداندند) از ولایت امیرالمؤمنین(ع) که آنها گویی راه میروند به رویهای خود و به هدایت نرسند و کسانی را که متابعت آن حضرت نمودند، قرار داده به راه مستوی و راست و صراط مستقیم علی امیرالمؤمنین(ع) است.
مؤمن چون سیرش مستقیم و قلبش مستوی و توجهش الی الله و صراطش سویّ است، از این جهت در آن عالم نیز صراطش مستقیم و روشن و قامتش مستقیم و صورت و سیرت و باطن و ظاهرش به صورت و هیئت انسانیت است و با این مقایسه، (وضعیت) قلب مشرک را نیز می توان فهمید، که چون قلبش […] از تبعیت هادی مطلق و ولیّ کامل منصرف و برکنار است، (در نتیجه) به انیّت و انانیّت خود و دنیا و زخارف آن مصروف است. از این جهت (آنها) در عوالم دیگر نیز با سیرت و صورت مستقیمه انسانیه محشور نگردند و به صورت یکی از حیوانات منکوس (برعکس) الرأس (سر) محشور شود، زیرا در آن عالم صورت و هیئت، تابع (وضعیت) قلوب است و ظاهر ظل (سایه) باطن و قشر (پوسته)، سایه لب (مغز) است. به عبارتی روح، باطن و مغز و بدن برزخی، ظاهر و پوسته آن روح خواهد بود و مواد آن عالم (که بدن برزخی روح را تشکیل میدهند) مثل این نشئه (عالم مادی یا فیزیکی) تعصی (عصیان) از قبول اشکال ملکوتیه باطنیه ندارند.
پس قلوبی که از حق و حقیقت معرض و از فطرت مستقیمه خارجاند و به دنیا مقبل و متوجه هستند، سایه آنها نیز مثل خودشان از استقامت خارج و منکوس (برعکس) و رو به طبیعت و دنیا که اسفل السافلین است، میباشد. شاید در آن عالم بعضی با روی خود راه روند و پاهای آنها رو به بالا باشد و بعضی با شکم های خود راه روند و بعضی با دست و پای خود چون حیوانات راه روند چنانچه در این عالم مشی آنها چنین بوده است (اللهم إلیک الشّکوی و أنت المستعان).
شرک عرفانی یا شاهکار بزرگ شیطان
از تصرفات خبیثه شیطانیه یکی آن است که انسان وجهه قلب خود را از جاده مستقیم (انسان کامل) معوج کند و به صورت (به طرف) شوخی یا شیخی متوجه نماید.
یکی از شاهکارهای بزرگ شیطان موَسوس (وسوسه کننده) فی صدور ناس این است که با بیانی شوخ و شنگ و تصرفاتی دلفریب گاهی بعضی مشایخ را به بناگوش شوخی دلبر درآویزد و عذر این کبیره، نه، بلکه این شرک عرفانی را چنین آورد که قلب اگر احدیّ التعلق باشد، زودتر موفق به سلب علاقه شود و گاهی بعض شوخ چشمان ابله را (برخی مریدان راه گم کرده) به صورت دیو سیرت شیخی عوامفریب (مرادی گرفتار دنیا)، نه، بلکه شیطان قاطع الطریق، متوجه کند و عذر این شرک جلی را اینگونه آورد که شیخ، انسان کامل است و انسان از طریق انسان کامل باید به مقام غیب مطلق برسد، که به هیچ وجه ظهور ندارد، جز در مرآت احدی (آینه یگانه) شیخ تا آخر عمر (هنگام رفتن از دنیا) آن یک (مرادی گرفتار دنیا) با یاد رخسار دلبند شوخ خود و این یک (مرید راه گم کرده) با صورت منکوس (چهره برزخی قلب ماهیت داده) شیخ خود به عالم جن و شیاطین ملحق شوند نه آن (مراد گرفتار دنیا)، علاقه حیوانیش سلب میشود و نه این (مرید راه گم کرده) از طریق کورکورانه به مقصود میرسد.
این مقاله با استفاده از مطالب صفحات ۵۳۱-۵۳۲ و ۵۳۳ کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره) در شرح حدیث سی ام نوشته شده است.